همنفس
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت...
برايم ساده بودي ودلنشين... با تو تا اوج مي رفتم و احساس آرامش مي كردم تا تو را مي ديدم، صورتم لبخند مي زد، و قلبم مي تپيد... لحضه لحضه ي با تو بودن را مي ستودم و از در كنار با تو بودن شاد بودم روزها را به اميد ديدن تو سپري مي كردم و شبها را به اميد فرداي با تو بودن به خواب مي رفتم.. برايم ساده بودي و دلنشين... اما حالا،در كمال دلتنگي تو را نمي يابم تورا كه در اعماق وجودم خانه كرده بودم تورا كه با تمام بد شانسي ها و بد بياريها پيدا كرده بودم... اما افسوس كه ديگر نيستي.. و رفته اي...
نظرات شما عزیزان:
سلام وبلاگ خوبي داري
» سخنی با دوست....
» مارگارت مید پر مخاطب ترین مردم شناس امریکایی
» راهکارهای مقابله با مشکلات روانی ناشی از بیماری های مزمن
» همینجوری....
» نا پیدا..........
» اولین کنگره روانشناسی اجتماعی ایران
» سومین کنگره سراسری هنردرمانی
» چهارمین کنگره انجمن روانشناسی ایران
» سومین کنگره سراسری پژوهش های روانشناسی بالینی
» خسته تر از همیشه...
» خداوندا.....
» تفاوتهاي اس ام اس خانم ها و آقایان
» این گونه نگاه کنیم...
» چرا جادوگران را به آتش می انداختند ؟!
» می خواستند سرش را ببرند...
» نتيجه ارتباط نا مشروع....
Design By : ParsSkin.Com |